Nov 3, 2012

تاب تاااااااااااااااااب عباسی خدا منُ نندازی


.خواب؟ خب بخواب
.
بد جوری شب است. از آن شب‌هایی که فردایش کار داری و نشستی مایوس از فردایی که از دست دادی فیس‌بوک چک می‌کنی. چک نکن خواهر من، چک نکن
نه، برگردم به این‌جا و به قولِ آن قولِ آبکی‌ به خلوت تنهایی‌ام. برگردم به این‌جا که فیس‌بوک جای من نیست. معلوم نیست چه‌خبر است. همه چیز تاب می‌خورد. تند تند تند تاب می‌خورد. که چه؟  فیس‌بوک است دیگر ؟ شلوغ است دیگر؟  ولی من عادت ندارم جاهای شلوغ تاب بیاورم.‏ ولی دوست دارم این‌جا تاب‌تاب بیاورم. خودم تاب بدهم خودم تاب بخورم
نه آن بیرون هم نمی‌روم. این‌جا از همه جا بهتر است. ‏ 
دیگر آن بیرون امن نیست. کسی کسی را دوست ندارد. بچه نشده‌ام. همین است. باور کنید: ‏
کسی
کسی 
را 
دوست
ندارد.‏
.
 که چه؟
تا بوده همین بوده؟ 
دیگه بدتر 
مگر خیلی فرق می‌کند؟
نه بابا من که بشر دوست نیستم
بروم بابا به آرمان‌هایم برسم اقلاً . آرمان!‏
 مسخره‌ است؟ مگر غیر از آن چه می‌ماند؟ 
همه به دنبال آرمان‌شان رفته‌اند. شانس بیاوری یکی آرمان‌اش بشر‌دوستانه باشد
.
یک روز نفت تمام می‌شود و آن موقع ما باید گذر کرده باشیم به فردییت.‏
.تو بمیریُ من بمیرمُ  نفت نسوزد نان نمی‌شود 

پ.ن
چشم ها رفت

3 comments:

  1. واقعا به اینجا که میگی رسیدیم ؟ به نظرم ترسناکه. شبیه همون شعر خالی از سکنه توی فیلم سایلنت هیل !

    ReplyDelete
  2. ta bode ke naa,, hamin nabode... ama aree injaa jaaie khobeiee

    ReplyDelete
  3. شوما
    دوستان
    در این زمستان
    برای من کامنت می‌گذارید
    شوما را دوست دارم

    بله به اینجا رسیدیم یا می‌رسیم
    کاووس جان یکی این‌جا خوبه
    یکی اعماق زمین

    ReplyDelete