کلاً من آدمِ عجولی هستم. هفت ماهه هم که بهدنیا بیایی از آن بچگی این را به آدم یادآوری میکنند. بله من آدم عجولی هستم. گاهی تند زبان. اما متاسفانه آدمی نیستم که عکسالعمل فیزیکیام هم خیلی سریع باشد. بابت همین موضوع من از رانندگی کردن میترسم. بابت همین همیشه از املاء جا میماندم. تا اینکه در دانشگاه دستخطم را تغییر دادم. یک مدلی است که با مدل مداد دستگرفتن من بهتر جور است و دستم هم همراه مغزم ویراژ میداد تا این اواخر. که دوباره دارد تنظیماتی بههم میخورد. مثلاً موقعی که خیلی هیجان زدهام و برای نوشتن چیزی به سرعت دنبال کاغذ و قلمی میگردم، اصلاً نمیتوانم درست بنویسم. حتی خودم هم بعداً نمیتوانم بخوانمش
مدتی است دچار مشکل شدهام در نوشتن. به اینصورت که حرف آخر کلمه را جا میاندازم و هنوز کلمه تمام نشده میروم حرفِ بعدی. مثلاً، هوا روشن است را مینویسم، هوا روشا ست. یا چراغ خاموش است را مینویسم، چراخ اموش است
خب بیدقتی است البته. بعد فکر کردم این بیدقتی علتش عجله است. مغزم تند تر از دستم است و نتیجه این میشود
در هر سطری یکی دو کلمه اینطوری دُم بریده میشوند. خیال کن توی یک صفحه چقدر خسارت بهبار میآورد