Nov 23, 2012

مترجمِ گوگولی


Google Translate در
اخیراً با امکانی برخورده‌ام که نمی‌دانم چه‌قدر قدمت دارد ولی برای من تازگی دارد 
وقتی کلمه‌ای را برای شما ترجمه می‌کند علاوه بر این‌که در کنارش صد قلم مترادف اعم از اسم، فعل و قید می‌آورد، با نمودارهایی شکلی نیز نشان می‌دهد این ترجمه برای این لغت چقدرCommon translation،Uncommon translation
و Rare translation است.

خب این خیلی عالی است. من گاهاً این مشکل را دارم که نمی‌دانم کدام ترجمه معمول‌تر است. بستگی به جمله دارد؛ بله. اما باز هم نیاز به معیاری دارید که بدانید کدام ترجمه پرکاربرد‌تر است.
همچنین توجه به تعداد و اندازه‌ی این نمودار‌ها برای یک کلمه می‌تواند نمود خوبی از وسعت دامنه‌ی معنایی آن کلمه باشد. طول و تعداد زیاد‌تری از این نمودار‌ها در مترجمِ گوگل باعث می‌شود شما بدانید در ترجمه‌ی کلمه‌ی مورد‌نظرتان باید تامل بیشتری کنید و به دمِ‌دستی‌ترین ترجمه اکتفا نکنید و خلاصه آسان از کنار آن نگذرید.
این امکان گوگل کمک زیادی می‌کند به رفع ابهام از ترجمه‌های متنی‌ای که از خودِ مترجمِ گوگل دریافت می‌کنیم.

پ.ن
( نمودار‌ها منظور همان نوارهای توسی رنگ مجاور لغات مترادف است)






Nov 22, 2012

بله مامان : )




امروز مامان با خرسندی ازم پرسید تلان عکس‌های گوگل رو تو عوض می‌کنی؟؟

Nov 4, 2012

آدم احساس مسئولیت می‌کند در قبال بلاگ‌اش. ولی همین است فعلاً. اراجیف تا وقتی که


می‌خواهم پوسته‌ای را پاره کنم
شاید همین است
آخرین است
کجاست
همین است
می‌خواهم پوسته‌ای را پاره کنم
دستم سُر می‌خورَد 
نمی‌شود 
نمی‌شود
 چی‌می‌گم بابا برا خودم؟؟؟
هی و هی تولید احساسات 
حالا ما هی محصولات غیر مادی تولید کنیم
چه فایده‌ دارد
همه چیز ماده است
همه چیز از زیاد و کم شدن مواد است که تغییر می‌کند
انرژی هم که ندارد این لامصب غیرمادیات ما
مادیات هم که تحریم شده‌ایم
توان تولید هم که نداریم
اینجا
ماده
و انرژی تمام شده است
فقط شکلات و بوسه است که مانده است

Nov 3, 2012

تاب تاااااااااااااااااب عباسی خدا منُ نندازی


.خواب؟ خب بخواب
.
بد جوری شب است. از آن شب‌هایی که فردایش کار داری و نشستی مایوس از فردایی که از دست دادی فیس‌بوک چک می‌کنی. چک نکن خواهر من، چک نکن
نه، برگردم به این‌جا و به قولِ آن قولِ آبکی‌ به خلوت تنهایی‌ام. برگردم به این‌جا که فیس‌بوک جای من نیست. معلوم نیست چه‌خبر است. همه چیز تاب می‌خورد. تند تند تند تاب می‌خورد. که چه؟  فیس‌بوک است دیگر ؟ شلوغ است دیگر؟  ولی من عادت ندارم جاهای شلوغ تاب بیاورم.‏ ولی دوست دارم این‌جا تاب‌تاب بیاورم. خودم تاب بدهم خودم تاب بخورم
نه آن بیرون هم نمی‌روم. این‌جا از همه جا بهتر است. ‏ 
دیگر آن بیرون امن نیست. کسی کسی را دوست ندارد. بچه نشده‌ام. همین است. باور کنید: ‏
کسی
کسی 
را 
دوست
ندارد.‏
.
 که چه؟
تا بوده همین بوده؟ 
دیگه بدتر 
مگر خیلی فرق می‌کند؟
نه بابا من که بشر دوست نیستم
بروم بابا به آرمان‌هایم برسم اقلاً . آرمان!‏
 مسخره‌ است؟ مگر غیر از آن چه می‌ماند؟ 
همه به دنبال آرمان‌شان رفته‌اند. شانس بیاوری یکی آرمان‌اش بشر‌دوستانه باشد
.
یک روز نفت تمام می‌شود و آن موقع ما باید گذر کرده باشیم به فردییت.‏
.تو بمیریُ من بمیرمُ  نفت نسوزد نان نمی‌شود 

پ.ن
چشم ها رفت

Nov 1, 2012

التهاب مفصلی؛ مچ دستم آب آورده.



پارسال تابستان مدتی موس یا نشانه‌گرِ لب‌تپ را روی زمین حرکت می‌دادم در حالیکه لب‌تپ را تا جای ممکن به کمک خم کردن و بالا گرفتن زانو‌ها بالا می‌گرفتم. یک ماه بدین منوال باعث شد مفصل دستِ راستم از 3 جا پاره شود و چون محیط مرطوب بود باعث شد مچِ دستم به اصطلاح آب بیاورد. بیشتر از یک سال از این عارضه رنج‌می‌برَم. وَرَم درد و محدودیت چرخش مفصلِ دستِ راستم، محدودیت‌های زیادی برای من به‌بار آورد. چند دکتر متخصص رفتم و تمام روش‌های تزریق و تخلیه کردن و سکه بستن و مچ‌بند و ... را برای درمان به‌کار بردم. بهتر نشد که نشد. تا اینکه اخیراً قرص CELEBREX 200mg دارد چشم نخورَد جواب می‌دهد. اما امشب که دوباره آن‌طور لب‌تپ را بالا و موس را پایین گرفتم متوجه فشار شدیدی که در این حالت به مفصل مچِ دستم وارد شد شدم. بعد از بیشتر از یک سال تازه امروز فهمیدم که چه شد که آن‌طور شد پارسال.

من تجربه‌ی دیگران را نداشتم. امیدوارم از تجربه‌ی من پند بگیرید. 

پ.ن
اگر عادت دارید هنگام نوشتن مداد را محکم و با فشار زیادی روی کاغذ حرکت دهید، دیگر این کار را نکنید.