1
چه بر سر نسل ما میآید؟ این روزها از پدر زیاد میپرسم آیا فردا روزگار بهتری است؟؟ این روزها اتهامِ جدید من یأس است.
2
عنتری آمده است به این شهر. نمیدانم. مگر یک فرد چهقدر میتواند بر یأس جمعی یک شهر و یک کشور تاثیر بگذارد؟ خودش و اطرافیاناش به این شهر آمدهاند و از این روی همه جا را بدون اغراق، تباهی گرفته. گویا ده روزی هم میمانند، عنتری در شهر. نمایندهی ولی فقیه در استان گفت: آمدن این چهرهی معنوی (همان عنتر) و روحانی و فلان، اقلاً ده-پانزده سال خیر و برکت برای این شهر به همراه دارد. نماینده جان تقریب میزنی کمی دقیقتر تقریب بزن پدرت خوب مادرت هرزه... اقلاً ما شکم خود را از سَمبَلگرایی ذاتی شما پاره نکنیم... دل ما خون است.
این روزها گفتن ندارد که ملت گرسنه چهها کردهاند و ملت چاپلوس چهها که نکردهاند. همین را بس بگویم امروز و فردا و پس فردا تعطیل رسمی است. طی این چند روز فقط نه میلیارد تومان ناقابل خرج بَنِر و پوستر و بلوک و کانکس و تدابیر امنیتی شد. ولی انصافاً کی میزند بکشد او را؟؟ چرا بکشد؟ حیف نیست بمیرد، مثل مردن خمینی؟؟ ولی حیف متاسفانه میمیرد... به این زودیها هم میمیرد و عمرش قطع نمیدهد ذلتاش را. دور میدانها، محل عبور ماشینها، قلب ترافیکها، هر میدانی که قفل کرده، آخوندی نماز شکر بیحساب و کتابی به راه انداخته و صفها است که از پشت سر ایشان سجدهها میکنند و علف میخورند. شهر پر از غریبه است. غریبههای زیادی میبینی که میآیند و در اماکن عمومی اعتراض میکنند به وضع آشفتهی شهر یا مسخره میکنند نمایش مسخره را، ما خاموش و مغموم به چشمهای منتظرشان نگاه میکنیم و نمیدانیم بخندیم و گُل بگوییم و گُل بشنویم یا گِل بگیریم روی نحسشان را؟
این روزها اینترنت هم عملاً کارایی ندارد. ترافیک دستهها و شربت خورها مقدم است بر همه چیز و همه کس و در همه نوع بیقانونی آزاد. همه چیز در حالت اظطراری به سر میبرد و بر سر هر چهار راهی یک بوی پول به مشام رسیدهی طلبکاری عَلَم میچرخاند " جانم فدای رهبر" عَلَم و عَلَمهایی که نصب حداقل یکی از آنها برای همهی اصناف و ادارات اجبار شده. در بسیاری خیابانها یک کسی منقل و آتشی باد میزند که؟ که دود فضا را قدسی کند مثل سریالهای رمضان، آدم دلش میسوزد برای این جماعت؛ این همه نمایش ... بدون اغراق در این حد که پیشبینی کردهاند مثلاً فلان روز کجاها میبرناش دَدَری و اگر آنجا آنقدر درجه کلهاش به راست چرخید... دویست متر بَنر "سید علی جانم به قربانت زودت از دست ندهم" ببنید و اگر آنقدر درجه به چپ چرخش داشت دویست متر هم "ای رهبر آزاده بوی خمینی و سید علی خوش آمد".
این روزها هیچ خیری برای من نداشت اما از همیشه بیشتر ایمان آوردم به این عقیده که ضعیف همانا باید در جایگاه ضعیف بماند، مگر خودش عرضه داشته باشد. و بالا کشیدناش توسط هر عقیده یا ارگان یا اسلحهای، چند نسل عقب گرد به گذشته است و نابهسامانی اجتماعی و فقر فرهنگی به همراه دارد. شهر پر از غریبه است که آدم با دیدن نگاه طلبکارشان، خیرهاش میبرد به آینده و هرج و مرجی که در راه است. این همه نادان با نگاهانی پیروزمندانه. این همه نادان کی رشد میکنند؟
پیروزیشان، پیروزی بر چه کسی یا در چه چیزی است؟ پیروزی در اشاعهی فقر به عنوان یک ارزش و پیروزی در جهل و عقب ماندگی بود. مگر چه برکتی در مرده پرستی است که در نو آوری نیست؟
3
یک شخصیت قدسی و روحانی و معنوی و به قول زنیکهی مفتخور برنامه پُرکنِ برنامهی رادیو و تلویزیون: "ولی امر مسلمین جهان، آخرین بازماندهی پیامبران، تکهای از نور الهی ... ( آنقدر ادبیاتشان ضعیف است و آنقدر بیهنر و بیسلیقه و حرف مفت زن هستند که به صورت انتحاری از صفاتی که پیشترها فقط در وصف خدا و پیغمبر بهکار برده میشد استفاده میکنند) " حالا کار ندارم، این تکهای از خدا آیا از خودش نباید ذرهای صفت تواضع و فروتنی بهرهمند باشد؟ لااقل برای ژست! نباید؟ مثلاً بیاید جلوی تلویزیون و مثل آن پیر فرزانه بگوید " من این همه نیستم" ؟؟
واقعاً نباید؟ خب نباید دیگر... تواضع توی صفات الهی هم نیست که آن هم ریشه دارد در ذات دنیا طلبِ خالقانِ خالقِ یکتا. به پیغمبری مینازند که بیمار و آدمکش بود. به دخت پیغمبری مینازند که بیچاره و بدبخت بود. به سناریوی مهدویتی اکتفا کردهاند که در مغز میمونی هم نمیگنجد، به خمینیای اقتدا کردهاند که بلد نبود دو کلمه حرف بزند و حالا به رهبری لبیک میگویند که حداقل دو سال گذشته در محکمهاش ششصد نفر اعدامشان صادر شد، در این شلم شوربا هم ما حتی ما به خدایی پناه میبریم که رویای بزرگی بیش نیست.
4
انیمیشن موفقِ "پرسپولیس" توی "تونسِ" اکران میشود، ملتِ خاک بر سری میریزند اعتراض که آی با خدا شوخی و به مقدسات توهین شد. هنوز محاکمهی "مبارک" تمام نشده، دولتمردان جدید مصر با ماشین از روی ملت عبور و مرور میکند و ... و ما در نوع خود هنوز آن سوی خط ایم و وضعمان این است.
وُحوشِ عالم ... کوتاه بیایید.
5
شاید در مقیاس کلان به آینده میتوان خوشبین بود، اما در مقیاس جزء، که عمر من جزئی از آن است، نه خوشبین و خوشحال نمیتوان بود.
6
راستی :p
من هماکنون در حین روزهی سکوت هستم! مثلاً :D اینطور دیدم حُناق اختیاری از هر چیزی بهتر است.
khilyyyyyyyy khosham omadddd meeerci... aaare agee in nezam maro nakoshte.. bi gomannn ghame in hamee jehalaat maro mikosheeee
ReplyDelete