Mar 6, 2011

خوابِ بد


ما بودیم و سه نفر غریبه با ما. فرار می کردیم از دست غریبه هایی که قصد جان‌مان داشتند؛ نمی دانم چرا. یکی از سه نفر، کور بود و ما دل‌‌مان می‌سوخت. هر جا رفتیم کمک کردیم بلند شود، بنشیند، راه رود... بیشتر هم روی کول می گرفتیم‌اش همه با‌هم. خیلی ترسیده بودیم. وقتی محاصره شدیم، بیشتر مراقب او بودیم؛ ولی او نمی‌ترسید. رفت آن طرف. خم شدند، روی دوش آن‌ها نشست. زبان غریبه‌ها را بلد بود و با آن‌ها حرف زد؛ از او اطاعت کردند و ما را کشتند.‏

2 comments:

  1. tafsir : khobi kardan be to naumade
    mese man :-&

    ReplyDelete
  2. هوووووم
    اون غریبه کی بووووود حالا؟ این‌رو می‌خوام بدونم :p

    ReplyDelete