Mar 2, 2011

از بی ربط جات های شبانه


در مورد خودم می دانم که آدم توانایی نیستم یا بهتر منظور برسانم، همه فَن حریف نیستم.‏
ممکن است آدم بتواند سَر اش را در هر چیزی فرو کند اما با این روش ممکن است نتواند در یک حرفه ی مشخص متخصص شود.‏
و من نه نویسنده ام و نه شاعر و نه عکاس و نه گرافیست.‏
و فقط می دانم بر اساس چیزی که برای آن دانشگاه رفته ام و مدرکی دست و پا کرده ام یک معمارم؛ ولی آدم یک کارهایی را دل اش می خواهد انجام دهد.‏ چطوری تعادل برقرار کرد؟
-
آدم ممکن است زشتی عیب های اش را تا زمانی که در دیگران مشابه آن عیب ها را نبیند متوجه نشود.‏
این روز ها شانس آوردم به اشخاصی برخوردم که به نظر می رسد رفتار و اعمال مشابهی با آن ها دارم وتا قبل از این هیچ متوجه نبودم که چقدر این رفتار ها زشت هستند.
-
مهم است که این جا یک مکان عمومی است؟ و به این دلیل که این جا یک مکان عمومی است، نباید هر مزخرفی را نوشت؟ یا بهتر است ننوشت؟
یا این که مهم نیست این جا یک مکان عمومی است. این جا دفتر من است و آزادم هر آن چه را می خواهم در لحظه ثبت کنم؟ مثلاً زیر چشم راست ام می خارَد یا هر فلان دیگری؟
نفع جمعی نداشته باشد، ضرر جمعی هم ندارد ولی ممکن است آدم شخصاً ضرر کند؛ وقت را و خیلی چیز های دیگر...‏
-
اگر قرار بر نوشتن چیز هایی از زبان خود برای خود باشم پس کلاً این جا نوشتن را کنار می گذارم و توی دفتری می نویسم، یا کلاً خیلی کم ضرر کنم صدا ضبظ می کنم. چرا نه؟همان طور که نوشتن، نوشتار آدم را قوی می کند، حرف زدن هم، حرف زدن آدم را. چون هم نور لامپ مونیتور پدر پوست آدم را در می آوَرَد و هم مادر چشم را. پس نتیجه می گیرم که دست از نوشتن بردارم، مگر موضوعی باشد که بحث در آن قابل مشارکت باشد و آن مشارکت یک نفع جمعی داشته باشد.‏
واقعاً هر چیزی ارزش نوشتن ندارد. نوشتن که مالیات ندارد ولی از دست دادن وقت چرا؛ و در کل چیز های بیشتری برای خواندن وجود دارد تا نوشتن.‏
-
یک نکته ی اساسی. شاد نوشتن خوب است، مثل خوردن یک غذای خوشمزه. ضرری ندارد هیچ، کلی هم کیف دارد و خوب است آدم عمرش را با کیف های کوچک کوچک هم کمی پر کند، چرا که نه؟ ولی وجداناً غم باد شدن و انعکاس آن دربلاگ کارِ درست است؟
آدم بهتر است خصوصی های غم ناک خودش را برای خودش نگاه دارد. آخر مثلاً هفت ده کوره آن وَر تر بیایند برای آدم الهی آخی بنویسند و بروند، مشکل آدم حَل می شود؟
اگر مطلقی در این جهان وجود داشته باشد این است، شاد بودن از غمگین بودن خیلی بهتر است، و اگر این هم نباشد بهتر است باشد!‏
-
:D
ولی حالا غم انگیزِ امشب این که 23 ساله شده ام و این خیلی خوشایند ام نیست. بزرگ شدن آدم و نزدیک شدن به 30 دلهره آور است... اطرافیان ام معتقدند که این ترس و ناراحتی ناشی از بی برنامه گی ام برای آینده است و البته تنبلی ای که قوز بالا قوز است. ‏همین و امیدوارم وقتی 30 ساله شدم جان تازه ای بگیرم برای 40 و احساس خوبِ حالا کووووووو تا چهل ... ‏
-
ببخشید بابت این همه بی ربط که خواندید و این که انقدر صریحانه نظرات قطع صادر کردیم (شب است...). تکمه ی ضربدری با زمینه ی قرمزگوشه ی راست بالای همین صفحه موجود است ولی بدانید خیلی خوشبخت بوده اید اگر خیلی زود تر به این نتایج رسیده ایدP:
شب بخیر

پ.ن
لطفاً نظر تان را در مورد درست یا غلط و یا مانوس بودن یا نبودن کلماتی مانند: راهنمای ام، عیب های اش!!! تنبلی ای!!! در نوشته ی بالا بنویسید و چطوری بهتر است باشد را هم بنویسید.‏ به طرز زابلویی بو می دهند D: و روی اعصاب هستند!!!

5 comments:

  1. تولدت مبارک
    همین که نوشتی درسته و مانوس
    فقط نیم فاصله رو رعایت کن که چشم نواز هم باشه
    کنترل+شیفت+2

    ReplyDelete
  2. شرط می‌بندم بیشتر آدمایی که میان کامنت بذارن بعد از دیدن رمز عبور متواری می‌شن

    ReplyDelete
  3. تولدم نبود که، کلاً منظورم 23 بودن بود! تولدم 3 ماه پیش بود.‏ :D
    ای‌ول پس نیم‌فاصله هم از این به بعد رعایت می کنیم.‏
    رمز هم بر‌می‌داریم...‏:D
    برای این چیز‌هایی که اخیراً یادم دادی خیلی دم‌ات گرم :)‏

    ReplyDelete
  4. avalan man az in kalameie zablo khily badam meiad...
    badam,,, on ghadim nadima man ye dosti dashtam be esme meysam... har az gahi ke man dast az tanbali bar midashtam o masalan ye nesfe rozi dars mikhondam,, yeho jav gir mishodam o migoftam MAN DGE MOTEHAVEL SHODAM,, ZIN PAS DARS MIKHONAM... onam harbar ba negahi aghel andar safihane migoft.. """ TO HAM BAZ AZ IN TASMIMAIE ALAKI GEREFTI "" va moteAsefane harbr rast migoft...

    toAm dobare maiy o bazam az in chiza minvisi...//
    chon hamin neveshtan dar malaE am rezayat bakhshe ta hadi.. ( laghal bara man ke injore.. )

    ReplyDelete
  5. آهاااا
    :D
    نخیرا من متحول نشدم، کمی رو به عاقل شدن می روم همین! این هم از ما بر نمی آد؟

    ReplyDelete