Jun 29, 2010

مبادی آداب نمایی و کشک


از مواهب پروراندن حیا و ادب، یکی اختراع روش های طول و تفصیل بیان است در کلام و یا نوشتار و یک گام پیش رفته تر از آن، قاعده مند شدن آن روش ها است با عنوان آداب اجتماعی. این طول و تفصیل ذاتاً نقشی در تکمیل درک مخاطب از مطلب ندارند و صرفاً در جهت صرف زمان و روان مخاطب به کار می روند و روی هم رفته و ماهیتاً اضافی هستند و نه بیشتر
مثلاً فلان کارشناس ارشد در رابطه با فلان مسئله زنگ می زند به فلان برنامه تلویزیونی پخش زنده و نیم دقیقه با سلام و عرض خسته نباشید به استحضار همه می رساند که مولای متقیان فلان است و این ها و خدا نکند که ولادت دیگری هم باشد و یا اگر هم زمان با این ها قتلی هم باشد که رسماً به نزدیک های یک دقیقه عرض تبریک و تسلیت می کشد و آخرش هم تمنا می کند که چون کوچیک همه است و فلانی سرور است باید اول اوشان حرف بزند...و هیچی دیگر. حالا این یک مثال بود که نمود های متعددی از آن وجود دارد

مصیبت آن است که این افراد مبادی آداب قابل احترام هستند، و کسی مجاز به سرزنش کردن اشان هم نیست و یا حداقل دور از ادب و عرف جامعه است که کسی برود توی حلق اشان. چرا که این افراد مبادی آداب هستند و خطای فاحشی ازشان سرنزده است و بی احترامی کردن به ایشان کار غلطی است.

موافق ام که گاهی وقت ها برای بیان بعضی مطالب پیچیده نیاز هست که از کلمات بیشتری و شاید نامانوس تری که معنای نزدیک تری به منظور دارند، استفاده شود اما موارد مشابه زیادی از این نوع طول و تفصیل دادن ها هستند که، نیازی به یک رسانة پیچیده برای بیان ندارند. مثلاً در رسانة ملی صدا و سیما به کررات داشته ایم و داریم. وقتی یک مجری قرار بود بینندة مفلوکی را به تماشای فلان برنامة تلویزیونی دعوت کند، قرار نبود اتم بشکافد اما به هر حال از گرمای آفتاب بهاری شروع می کرد و بعد گرمای آفتاب تابستانی و بعد گرمای آفتاب زمستانی و بعد ربط اش می داد به خش خش برگ های پاییزی و بعد خش خش برگ های زمستانی و بعد... و الی آخر؛ که هیچ دستگیر بیننده همم نمی شد و فقط آن وسط، 5 دقیقه ای را که ممکن بود بیننده بعد از تماشای تلوبزیون اش پس اندازداشته باشد که مثلاً زودتر به رخت خواب برود یا بهتر مسواک بزند و یا تحت هر عنوان دیگری، از دست می داد. و در واقع نه فقط یک مخاطب بلکه هزاران مخاطب و هزاران 5 دقیقه با یاوه گویی های یک مجری بر اساس یک متنی از سوی نویسندة بی سلیقه ای که توسط مدیر نادانی انتخاب شده است، از دست می رود. قبول دارم که خیلی اینطوری ها هم نیست و این طوری ها هم نمی شود تحلیل کرد و می دانم که موارد مشابه این گونه استهلاک ها، هم در زمان و هم در انرژی و روان ملت های جهان سوم، خیلی عادی است. چیزی که دق ما را بالا آورده نه آن مجری های بدبخت از روی نوشته بخوان تلویزیون است، نه آن نویسندة بی سلیقه ای است که بالاخره مخاطب خودش را یک جایی دارد و نه حتی آن مدیر احمقی که شاید از روی ناچاری از یک سیستم غلط بالاسری خط می گیرد...، کلاً از طول و تفصیل زیادی شاکی ام؛ به نظرم این جور پدیده هایی بیشتر از آن که دلایلی مثل مدیریت نادرست داشته باشند، دلایل ریشه دار تری در فرهنگ دارند که متاسفانه به غلط باب شده اند و عملاً به عنوان آداب اجتماعی در جامعه به کار می روند. مشابه این هجو گویی ها و به نوعی تعارفات را در اجتماع به شکل های مختلفی داریم، بین فروشنده و خریدار، بین میزبان و مهمان، بین مرد و زن، بین بزرگ تر و کوچک تر و...

چرا این هجو گویی ها در قالب ادب و حیا بیشتر از خیلی جاهای دیگر دنیا، باید در ایران استعمال شود؟؟ چرا (شاید این سوال بی ربط باشد) حافظ بایستی انقدر پر از حرف تکراری باشد؟؟ بله در مورد حافظ که قضیه کلاً فرق می کند... در مورد حافظ مرتبط با این موضوع بعداً می بنویسم ...

رفتم که بخوابم

2 comments:

  1. aree vala inaa badjoor shode darde dele hame.. be khososss hamin bakhshesh ke gofti nemishe azash irad gereft o inaa,,, man khodam barha be jorme SERAHAT ange bi nezakati o reAyat nakardane adabe moAsherat o ina khordam,, age mishod ye roozi berese ke mardom harfe moft nazanan che khob bod,, age mishod hasheye naran,, dar hali ke mikhan kherkhereie hamo bejooAn be ham labkhand nazanan o nagan ""ghorbonet beram azizam"" va motaghabelesh inke dar hali ke dos daran be ham eshgh bevarzan chert nagann o az havaaie aftabi o rangin kamon harf nazanan,,,,,,, yekiam peyda she bege rootab khorde manE rotab nemikone kkavoos khnann

    ReplyDelete
  2. آره کاووس خان جان اینطوری هاست متاسفانه تئاتر ملی و مثل همیشه ممنون از کامنتت (;

    ReplyDelete