Feb 8, 2010

رسالت مترجم و کشک



کتاب جیبی ای دارم با عنوان " فراماسونری" * . این کتاب به قلم ژاک شابو، روزنامه نگار فرانسوی نوشته شده و جناب مترجم محترم هم، شازده حسن اروندی تشریف دارند. ما کار به محتوای کتاب داریم، منتها الان کار داریم به شازده حسن اروندی. اولاً که آیا ما برای فن ترجمه قواعدی تحت عنوان حفظ امانت و این ها داریم یا نداریم؟ آیا برای مترجم، قانونی تحت عنوان زرِّ زیادی موقوف وضع شده است یا نشده است؟ چطوری است یک مترجم همان توی مقدمه به خودش اجازه می دهد بریند به هیکل نویسنده ای که دارد از صدقه سری اش نان می خورد؟؟

هـــــــــــــــــــــــــاه؟

توروقران...شما هم داشته باشید تا ما تنهایی یقه امان را ندراندیم: ..ژاک شابو، خود فراماسون و جزء لژ گلسرخ سکوت مطلق" است. تسلط او بر تاریخچه و اندیشه ی فراماسونری در نوشته هایش مشهود است. هر چند رگه های تعصب وی نیز در بعضی جاها کاملاً مشهود و در بعضی جاها به ضرب و مدد تلاش در مسیر "نگارش علمی" کمرنگ شده، اما داده ها و اطلاعات وی حتی در این موارد روشنگر و بیانگر بسیاری از پرسش های اذهان خوانندگان است، طوری که به سادگی بی پایگی رمز و رازها، بی مایگی مناسک و ناپختگی شعارها معلوم و مشخص می شود

بنده ی خدا این که نوشتی ترجمه نیست، فحــــــــــــش نامه است

من چیزی نمی گویم... ولی یــــــکی باید بهش بگوید رسالت مترجم را...دِ آخر پدر مادرت بیامرز،

اسم خودت را هم می زاری مترجم؟؟ خودت را با اَوادِم حساب کردی؟؟؟ تو به درد آخور گاو هم نمی خوری چه برسد ببندن ات به گاری؟ مَرَضَت است چیزی را که به زبان خر هم نمی شود حالی ات کرد، ترجمه ای می کنی که فقط خر حالی اش می شود؟ دِ نکن برادر من دِ نکن

هــــــــــــــــــــــــــاه

حالا باز هر چی تلاش کرده بریند از زوایای پیدای ریدمانش هم می شود، کاملاً و به وضوح به روشنگری ماسون های دو سده ی اخیرپی برد





باورمندانِ دورِ ماسونی ها، بر این عقیده بودند که پرگار و گونیا ابزار دست معمار بزرگ جهان، خداوند بوده که حال، بشر به آن درجه از کمال رسیده و خود این ابزار را به کار می گیرد، برای رسیدن به اوج و پیشی گرفتن از خدایان. شاید تعبیر دوری است اما تناسبات و نظم خاصی که بر معماری کلیساهای عظیم رنسانس حاکم است ما را به آمال و آرزوهای این افراد نزدیک می کند. پیش به سوی کمال به وسیله ی ابزاری که خادم انسان ها هستند در روزگار مرگ خدایان


پ ن1

. گرفته شده. در انگلیسی به معنای سنگ تراش ظریف کار می آید free stone mason کلمه ی فراماسونری احتمالاً از

ریشه این کلمه متعلق است به نخستین معماران مسیحی که برای کلیساها معماری شاهانه خلق می کردند. مردمانی خوش فکر و توانا و آگاه به همه ابهت ساختگی کلیسا و معتقد به توانایی و برتری انسان به خدایان مصنوع بشر. با این حال آنها خدایی را می پرستیدند که معتقد بودند او معمار بزرگ جهان است و اوست که جان را با عده ای هم فراماسونری را سنگ تراشِ آزاده معنی می کنند. یعنی سنگتراشی که بدون مزد کار نمی کند. که این تعبیر خیلی شبیه به کارگر آزاده، کاراکتر قدیمی و قوی مرام کمونیستی است. اعضای جمعیت فراسونری، خودشان را "ماسون" می نامیدند و محل اجتماعشان را "لژ" می گفتند

پ ن 2

اجتماع های قدیمی ماسون ها به علت ماهیت روشن بینی اشان که از آن به دین ستیزی تعبیر می شد، ناچار به صورت پنهانی و رمزی برگزار می شد و به خاطر همین خصلت پنهان کاری، چندان شناخته نشدند و هم چنان شناخته نمی شوند. این خود بیش از پیش اوهام و خیالات را بر ضد آنها دامن زد

پ ن3

فراماسونری یک سازمان واحد نیست و سازمان دهی مشخص ندارد بلکه مجموعه ی جمعیتهای مختلفی با آرمان های مختلفی است که نمی توان دقیقاً محور عقیدتی واحدی را برای آنها برگزید . به این دلیل که مختص به یک ملت خاص یا زمان مشخصی نمی باشند اما خاستگاه و محل رشد اش باز می گردد به اروپای غربی قرن هفدهم و هجدهم. هر چند که نسبت اش می دهند به هزار سال پیش، به این دلیل که در آن زمان ها اجداد فراماسونری ها صنف مشخصی داشتند. آن ها همان معماران بناهای عظیم مذهبی بودند.

پ ن3

دلیل اینکه مفهوم فراماسونری در شرق، هنوز در وهم و توصیفات نادقیقی سر می کند، شاید یکی به آن علت باشد که از قدیم جوامع فراماسون مرام و سلوک غریبی پیش گرفتند که مثل خیلی از جمعیت های خاص جهان، توجیه روانی مشخصی دارد آن ها برای تحدید خودشان از جامعه، آداب غریبی برگزیدند. تا همیشه مردم آن ها را مراتبی بالاتر از خود ببینند. دوم اینکه فراماسونری ها بعدها به خصوص قرن نوزدهم، شاخه های مختلفی پیدا کردند. در واقع مرام های مختلفی هم سو با ماسون ها پدید آمدند.

به عبارتی دیگر می توان گفت فراماسونری سنگ بنای روشنگری عقیده در جهان را علیه ادیان توحیدی به پا کرد، به طوریکه مرام و خطوط فکری ماسون ها در مکاتبی مثل کمونیست و لائیک و حتی فمنیست ها هم پیداست. در واقع رد پایی از ماسون ها را در بیشتر جنبش های چپی و روشنفکری پیشتاز غرب می توان یافت

پ ن4

شاید بتوان گفت فراماسونری زمانی به یک عقیده ی سیاسی درآمد، که بعد از سلطه ی بی رویه ی کلیسا و مذهب بر زندگی مردم، رفته رفته انسان را دعوت به تفکر در مورد موجودیت خود کرد و از الوهیت و اوهام و عقاید فرا زمینی که انسان را به اسارت کشیده بود، دور کرد. فراماسونری در ظاهر سلوکی غریب و شاید به نظر خیلی ها خوفناک داشتند، و همواره تبلیغ وسیع منفی بر علیه اشان در سراسر جهان روا بود. معمولاً اقلیت با هر مرام و سلوکی به علت اقلیت بودنشان محکوم می شوند. مسیحیت و اسلام در مقابل فراماسون ها ایستادگی می کردند و حتی تا به امروز خصومتی که اسلام با کمونیست و لیبرالیسم دارد، ریشه در اختلاف آرا با ماسون های قدیم دارد

پ ن5

پس از سلطه ی ادیان توحیدی بر جهان، ماسون ها شاید نخستین انسان هایی بودند که آگاهانه در مقابل آن ایستادند، نه با هدف براندازی آن، که با هدف روشنگری مردم به ماهیت حقیقی دین. آن ها بشر را به این حقیقت که مذهب ساخته ی نیاز انسان است هدایت می کردند. روز نخست بشر برای فرار از ترس و اوهامش به ساخت ذهنیاتی مقدس برای خود برآمد و از سنگ و چوب و آب شروع کرد تا ماه و ستاره و خورشید و رفته رفته با رشد ذهنی و خلاقانه اش، در غالب های متفاوتی توسعه اش داد تا به خدای یکتا و دست نیافتنی دست یافت

پ ن6

در ایران هم زمان با مشروطه و با آغاز جنبش روشنگری آن دوران و اصلاحات دینی، فراماسونری میان روشن گران آن روزها رواج یافت اما بیش از آنکه به جنبش روشنفکری آن دوران کمک کند، محصولی شد که بیشتر به حفظ منافع انگلستان و فرانسه در ایران کمک می کرد تا روشنگری مردم عامی ایران. متاسفانه ماسون ها در ایران، همچون بسیاری از آرا و سلوک انسانی، دستخوش بسیاری از فرصت طلبی های انسانی شدند. نمونه اش همان سید جمال الدین اسد آبادی ملعون و مزور که روی دو طناب می رقصید و چه قدر نان خورد از سر این بازی.

پ ن7

هنوز هم در مملکت ما به علت فهم ناقص مردم از مرام ماسونی و آرای حقیقی اشان، فراماسونری برابر است با شیطان پرستی و اسلام ستیزی و دست نشانده گی غرب و اینـــــــــــا... البته همان بهتر و خدا را شکر که پی نبرده اند، ببرند که خین می شود... ولــــــی باز هم، باز هم، باز هم دلیل نمی شود رسالت مترجم تغییر کند. می شود؟؟



No comments:

Post a Comment