Oct 12, 2009

سهراب و سوتی های منتشر نشده


آی از این سهراب بــــــــــــدم می آمد چـــــــقدر/ حالا بیشتر تر. مردک زیادی خودش را شاعر حساب کرده بود. به تازگی خواهرش همه ی چرندیاتش را که خودش در قید حیاتش حواسش بود یک وقت کسی نبــــیند و چاپ نکند... ورداشته همه را یک جا چاپ کرده تا ما با زوایای پنهان ضمیر شاعر بهتر آشنا شویم! هر چند که البته و بر منکرش لعنت چون حقیقتا" بیشتر از قبل آشنا می شویم چـــــه جورم

کتاب هست باعنوان "...هنوز در سفرم" یادداشت های منتشر نشده از سهراب سپهری
آنجا با افتخار توضیح داده : برادر عزیز دل ِ مـــــــــــن ! در جوانی یک دور همه دفتر شعرهایش را آتش زده! چرا؟ چون تازه فهمیده که شعرهای اینجوری دیگر کلاس ندارد. یکی نبوده به آن مردک بزدل بگوید فروغ شیر زنی بود که امروز حتی شعرهای پانزده . سالگی اش را هم در خانه ی هر ایرانی پیدا می کنی و نظیرشان را هم هیچ جای دیگر پیدا نمی کنی. ...بله
این کتاب را زیر و رو کنید خیلی چیزها دست گیرتان می شود. مثلا" صفحه اول/ یک دست نوشته با خط خود سهراب چاپ شده که در آن آقا به سان انشاء بنویس های الکی زورزن کلی تلاش کرده طبع لطیف خود را بچپاند در آن چند خط/ دو کلام نوشته و بعد یک شکاف بزرگی انداخته وسط که چی؟ یادش آمده این را حتما" آنجا اضافه کند چون حرف مهمی است و حیف است چون خفن تر می شود و فلان خط را صد بار خط زده... خلاصه با دید بصیرت بخوانیدش
چرا آنقدر از سهراب بدمان می آید بماند اما می دانم که اگر خودش هم زنده بود وشاهد می بود که جمهوری اسلامی چطور نام شاملو و فروغ را پایین آورد و جایش نام او را بالابرد/ خود از خود نیز بدش می آمد

2 comments:

  1. dar in mored ham nazarateman ra pas az ghort dadane gheiz be arze sharif resandim ke albate mored tavajoh aaali gharar nagereft o alanaan be ma farmodid : KHAF BINIM BABAAAA

    ReplyDelete
  2. :D والا خوب حرف می لُمبانی توی دهان آدم

    ReplyDelete