چند روز پیش ها رفته بودیم بازارچه ی گلچینی از شیرینی و ترشی جات محلی اقوام مختلف ایران. و رسماً آن جا مرده شدیم بس که دهان جنباندیم و فک . اصولاً در این مواقع اصرار عجیبی داریم که الا بلا از هر کدام خورده باشیم. طول بازارچه را که می پیمودیم دقیقه ای سه بار ایست کامل داشتیم تا مبادا چیزی از قلم بیافتد. از باسلق و قطاب (که خیلی دوست دارم) و مسقتی بگیر تا حلوا و ترشی زرشک و گز و سووهان و حاجی بادمی و کماج و نان شیرمال و باقلوا و آش ماست (که ما را می کشد) و سیرترشی و زیتون جات مختلف و مربای مرکبات و لیته جات (که هلاک درگاهشان هستیم) و کشک و سرشیر مشتی و عسل کوهی و دوغ مشکی و... (که تنها اهل دلان می دانند) آره
حالا کار نداریم... کمی کارشناسی و دسته بالا بگیریم، به قول یکی از همراهان، حسن این جور جاها این است که علاوه بر آنکه ذائقه های مختلف اقوام مختلف را می چشی، گوش ات هم با لهجه های جورواجوری آشنا می شود که چه قدر هم آموزنده است... عمراً
کار نداریم
انتهای این مسیر خوشبختی، یک جای کنج و دنجی سه پیرزن ِ ول ِوله گو خندان و ریز ریزکی هم دل تر*، ساج و مشعلی راه انداخته بودند و نان درست می کردند. نزدیکتر که می شدی بزله و قهقه اشان را می شنیدی که با چه سر شاد و دلِ آسوده و سینه فراخ و کمرِ راست، برایت خمیر می زدند به ساج و آن طرف تر پیازچه و اسفناج می ریختند به نانی که هنوز روی ساجِ داغ چسب بود... اصولاً اینطور مواقع منگم تا آن لحظه ی میمون که بچشم و خوب تمرکز کنم، مزه کنم یالا آرام بگیرم حالا اینکه خود به خدایی اش چه خوش مزه بود ، بماند... پرسیدم این را چه کار کردید الان؟؟ کره زدید؟؟ ای ول! جواب داد که آره این ها را هم ببر خانه با روغن حیوانی سرخ کن و بخور. لهجه ی خانم برایم کمی غریب آمد. خیلی تند و تیز صحبت کرد، خوشم آمد و گوش تیز کردم بفهمم به کدام کردی حرف می زنند یا اصلاً اهل کجای ند اما تقریباً هیچ از حرف زدن اشان نفهمیدم. پرسیدیم شما اهل کجایی؟؟ گفت مال اطرافیم
یعنی کجا؟؟ سنقری؟؟ سقزی؟؟ مرودشتی؟؟ اصل اتان کجایی است؟... گفت که ما مال آبادی علی شیروانیم!!! اصل مان هم هیچ کویی است و هـــــــــــرکـــــــــــــــر یک ریز خنده...و ما هم ؟؟
کار نداریم
آمدیم خانه و تعریف کردیم که سه پیرزن از هیچ کویی دیدیم بابا ... درجا جواب گرفتیم که منظورشان از هیچ کویی این بود که اصل اشان از هیچ جایی نیست
خب یعنی چطور می شود؟؟ -
خب به احتمال قوی کاولی بودند-
نه... بابا !!! بهشان نمی آمد! مرتب بودند-
دختر باسوادم کاولی ها قوم مشخصی هستند-
... بله بابا-
دل تَر اصطلاحی است که مبان کردها رایج است و برای زن یا مرد مسنی که دلش زیادی جوان و سرخوش مانده بکار می رود*
پ ن
بله کاولی ها، قوم مشخصی هستند که غالباً موقعیت سکنی نامشخصی دارند و می توان گفت تقریباً در همه جای دنیا پراکنده اند و آن چه که در مورد شان مشخص است، این است که کاولی ها از حدود هزار سال پیش از شمال هندوستان به ایران و سپس به شمال افریقا مهاجرت کرده اند و از آنجا به جنوب اروپا کوچیده اند که بیشتر در اسپانیا، چک و مجارستان و به طور عام در تمام اروپا پراکنده شدند و هنوز هم حرکت این مردمان، هر چند به شکل امروزی تر، به سایر نقاط جهان ادامه دارد
پ ن3
محققان و مردم شناسان، هنوز هم معتقدند که ریشه ی نژادی این مردم در ابهام است اما عموماَ ریشه نژادی کاولی ها را نسبت می دهند به هندوهای بومی هندوستان امروزی، در جایی هم گفته اند کاولی ها شاخه ای از اقوام بنی اسرائیل اند که از مصر فرار کردند و به فلسطین کنونی و سپس هندوستان و تبت رفته اند و بعد دوباره راهی افریقا و سپس اروپا و آمریکا شده اند
پ ن4
مهاجرت این اقوام در طول تاریخ مثل سایر حرکت های جمعی مردم از جایی به جای دیگر، سبب تلفیق سلایق مختلف و آمیزش نژادها و در نهایت تولد خورده فرهنگ های جدیدی می شود. در مورد این قوم نکته ای را که تا حد زیادی می توان به آن اشاره کرد، مسئله میل به شادی و بی تفاوتی ذاتی است که چون برجسته ترین خصیصه ی کاولی ها بشمار می رود، در طول تاریخ سبب بروز مشکلات اجتماعی زیادی برایشان شد
پ ن5
کاولی ها به دلیل خلق و خوی اشان اغلب با دین سر سازش نداشتند واز مذهب و تکالیف آن گریزان بوده اند. از آنجایی که پایه های تمدن های بزرگ بشر را اخلاق و دین بنا نهاد، کاولی ها از همان ابتدا از سوی تمدن طرد شده بودند
پ ن6
کاولی ها در اروپا و علی الخصوص در جنوب اسپانیا تماماً فرهنگ ساز بوده اند، در واقع می توان گفت فرهنگ غنی فلامنکو، زاده ی خلق وخوی کاولی های آن منطقه و یا تلفیق یافته از آن بوده است. اولین گرایش سیاسی کاولی ها در دنیا به جنبش آزادی بخش کمونیست ، که با ذات و منش ایشان هم خوانی داشت، آغاز شد
پ ن7
کاولی ها در ایران و ترکیه و افغانستان وضعیت سکنی و هویتی جالبی ندارند. کاولی های ایران هنوز زندگی را از راه خراطی، کار با چوب و ساخت ابزار و بافت سبد، می گذرانند. کاولی های پیله ور در مناطق کرد نشین ایران به قَرَه چ *معروفند. در مناطق دیگر ایران به نام های مختلف دیگری چون لولی، چلنگر، زط و ... رایج اند. در اروپا هم به نام های جیبسی و روما و ... و هر کدام بر حسب منطقه خود شناخته می شوند که شرح و تفصیل اشان در این نوشتار نادقیق جایی ندارد
در مورد کاولی ها در اینترنت به وفور یافت می شود و اگر دوست داشتید بیشتر بدانید این جا ، این جا و این جا و حتماً این جا را هم بخوانید
پ ن8
در فرهنگ و ادبیات ایران، یعنی با فرهنگ هایمان، این بنده خدا ها خیلی اسم اشان بد در رفته. در فرهنگ جمال زاده، کاولی به زن دریده و بی حیایی اتلاق می شود فقط بلد است جیغ بکشد!!! دهخدا هم که شسته ای ازشان می کند که نقل ندارد و فرهنگ نظام هم یک کلام ختم کلام کرده و رسماً از کولی به فاحشه یاد می کند. من هم خودم در خطاب به یک بی شعور از کاولی استفاده می کنم
*
قَرَه چ در لغت به معنی لوطی و حرامی است و در اصطلاح برای طفل شروری بکار می رود که حرف گوش نمی گیرد و ملت از
او آس اند
خوش گذشته به حالتان هااا ؟ سهم ما کو از ان همه خوردنی خانم جان ؟
ReplyDeleteدوست جان از آنجا که در خانه ما همه چیز در چشم بر هم زدنی کاءن لم یکن می شود برما ببخش...حالا جایش اطلاعات عمومی ات را بردیم بالا! گمانم از آن مواضیع دلپذیرت بود که حالَش را بردی
ReplyDeleteجناب شرمنده کردید با اون همه کامنت. مراتب ارادت ما را پذیرا باشید
ReplyDeleteما با خواندن اين پستت لحجه گرفتيم،اما چه فايده هيچ خوردني اي نصيب نشد.
ReplyDeleteبه کوتلاس: ما نیز به مراتب چاکریم جناب. قابلات شما را نداشتند حساب می کنیم
ReplyDeleteبه فرضیه های گستاخانه: ای بابا حالا خرج عمل را کــــی بده؟؟
جانا جان ممنون / حکایت همان دو ماه پیش بود که امروز نقلش کردیم به ناگاه / انشالله با شما !
ReplyDeletekhoooshemaaaan amaad
ReplyDeleteaz che?
aval az roheiee pazhoheshi ke ta konon dar to nadide bodam omidvareman kardid
dovom azz aan ebarate AHLE DEL ke joloie doghe mashki o,,, raghm zade bodi
va dar nahayat az tosifate jame dar mored koli haa
besyar mofid bodd