این روزها ... داغانم
و سرم شلوغ
چند نفر دارم
وقت کردنشان است
و یک نفر دارم برای دار
دو سه تایی هم گذاشته ام فعلاً
تا خوب برسند
برای تلاندن
آخر بنده ی خدا، بنده ی نیکو کار و صالح خدا، بنده ی سوگولی خدا، بنده ی ویژه ی خدا
بزنم کجایت را؟ تو که خایه نداری
این روزها حوصله ام ته کشیده
دلم برای هم اتاقیِ کودکی ام تنگ شده چقدر
...دیشب دلم برای یک نفر هم تنگ شده بود
و آخ حالم از نذر تو
به هم می خورد
از نمایش قرآن خوانی ات و
نیکوکاریت
دیشب یک نفرِ دیگر خیلی روی نِروِ ما بود
فرزندم به خانه خوش آمدی / غصه نخور من هم چند نفر اعدامی دارم در لیستم!
ReplyDeleteتنها تو دیوانه نیستی / مرا چند روزیست با زنجیر بسته اند به ستون وسط خانه مان / فحش میدهم و آواز می خوانم و فحش می خورم و باز هدفون در حلق فرو رفته آواز می خوانم !
در خود ولگردی می کنم/ زندگی با کلی هدف قشنگ که می توانم تمام روزهایم را به آرزوی رسیدن به جوارشان بیهوده باد کنم به هوا بفرستم / احتمالا فکر می کنی مغزم گندیده ؟ / و این دقیقا اولین باریست که درست درکم می کنی !
ای یکتا کامنت گذار برهوتِ بی کامنت وبلاگم
ReplyDeleteمن دارم تمام می شوم
تو را نمی دانم
آمدیم دیدیم شما که آپ نکرده اید گفتیم لااقل ما یک زِری بزنیم / کامنتی بگذاریم مجددا تکراری / حالی بپرسیم از صاحب خانه ؟
ReplyDelete