May 30, 2010

مستراح خانه


به من بگویید وقتی در مملکتی زندگی می کنید که ارکان اساسی آداب معاشرت، پیش دستی در سلام کردن است (حتی اگر طرف قاتل پدرتان یا رفیق مادرتان باشد) و پرسیدن حال عمه شان و اعتراف به خوشوقتی ای که با دیدن شکل نحس شان نصیب تان شده مثلاً، چه گونه باری تعالی را شکر می کنید که شما را از نوع متمدن بشر خلق کرده مثلاً؟


پ.ن

این روزها همین طوری مراحل جنون را یکی پس از دیگری و با موفقیت سپری می کنم.


May 9, 2010

خيلي هم دوست اش دارم،‌ اما نه هميشه

آه اي با ايمانان شان دعا كنيد براي يكي از با ايمانان تان
چرا كه از من بر نمي آيد و ممكن است دستم به ناگاه چيزي را له كند
چرا كه كسي كه قرار نيست بميرد اما خيال مي كند ناچار است براي كسب ترحم و توجه ديگران، اداي مردن در آورد را بايد تِلاند

May 5, 2010

آن سوی مستراح هم منظره دارد بالاخره

1
هر کدام از اطرافیان من به نوعی دیوانه هستند، من هم به نوع دیگری... به جان اطرافیانم
2
و البته تازگی ها با خودم گفتم معتقد بشوم به، انسانیت مثلاً
3
و خدا تار و مار کند هر چه حشره را